دل نوشته های من...
درباره وبلاگ


آری... آغاز دوست داشتن است... گرچه پایان راه ناپیداست... من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست...

پيوندها
دخمل جیگل طلا
مخاطبـــــــــــ خــــــــــــاصی ندارد
مااااااااا 4 نفر
علی همیشه تنها میماند
دریــــایــی آبـــی
رادیوی اینترنتی هر روز به روز
شوری سنج اب اکواریوم
کمربند چاقویی مخفی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دل نوشته های من... و آدرس shabahang2011.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 1
بازدید کل : 2553
تعداد مطالب : 21
تعداد نظرات : 51
تعداد آنلاین : 1


نويسندگان
ققنوس

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
یک شنبه 4 دی 1390برچسب:, :: 10:46 :: نويسنده : ققنوس


     این ترانه ایه که همیشه با هم زمزمه میکردیم...

     یادش بخیر چه زود گذشت...

     تو رفتی و من هنوز هم این ترانه رو زمزمه میکنم...

     با این تفاوت که الان دیگه فریاد میزنم

     شاید صدای تو رو در بین این همهمه ها بشنوم

     که همراهم میخونی...


باید تورو پیدا کنم شاید هنوز هم دیر نیست

تو ساده دل کندی  ولی تقدیر بی تقصیر نیست

 با اینکه بی تاب منی بازم منو خط میزنی

باید تو رو پیدا کنم تو با خودت هم دشمنی

کی با یه جمله مثل من میتونه آرومت کنه

اون لحظه های آخر از رفتن پشیمونت کنه

دل گیرم از این شهر سرد این کوچه های بی عبور

وقتی به من فکر میکنی حس میکنم از راه دور

آخر یه شب این گریه ها سوی چشامو میبره

عطرت داره از پیرهنی که جا گذاشتی میپره

باید تو رو پیدا کنم هر روز تنها تر نشی

راضی به با من بودنت حتی از این کمتر نشی

پیدات کنم حتی اگه پروازمو پرپر کنی

محکم بگیرم دستتو احساسمو باور کنی

پیدات کنم حتی اگه پروازمو پرپر کنی

محکم بگیرم دستتو احساسمو باور کنی

باید تورو پیدا کنم شاید هنوز هم دیر نیست

تو ساده دل کندی  ولی تقدیر بی تقصیر نیست

باید تو رو پیدا کنم هر روز تنها تر نشی

راضی به با من بودنت حتی از این کمتر نشی

 

 
یک شنبه 4 دی 1390برچسب:, :: 2:49 :: نويسنده : ققنوس

     ای اشک ها ببارید

     بر دل خسته ی تنهایم

     شاید بارش شما

     آبی باشد بر آتش درونم

     و شاید هم

     نمکی بر زخم های کهنه

     ای اشک ها ببارید بر حال زارم

     چون بعد از این کسی برای تنهایی من گریه نخواهد کرد

     ببارید و هر آن چه هست و نیست را از بین ببرید

     می خواهم از یاد ببرم هر آن چه هست در خاطرم

     اما خوب میدانم که همه بر دلم حک شده

     و با هیچ سیلابی پاک نمی شود

     کدامین شانه محرم اشک هاییست

     که در فراق تو ریخته میشوند؟؟؟

     ...

 
پنج شنبه 1 دی 1390برچسب:, :: 1:51 :: نويسنده : ققنوس

 

     بازهم یلدا آمد و یاد آور میلاد تو شد...

     این دومین سالگردیست که جشن میگیریم بر روی سنگی سرد و

     بی حضور تو...

     هرچند که تو حاضری و ما غافل

     تولدت مبارک سجاد عزیزم

 

 

 
شنبه 26 آذر 1390برچسب:, :: 3:12 :: نويسنده : ققنوس

 

 قدمی زدم در یادداشت های قدیمی و غمم گرفت از تکرار دایره وار روزگار...

تنها نقطه مشترک این قصه منم...

پس پرگار را بگیر...

دیگر می خواهم خط کش به دست زندگی کنم!

 

 
شنبه 26 آذر 1390برچسب:, :: 3:4 :: نويسنده : ققنوس

 

فغان را جوهر کن و فریاد را بنویس...

دل به دریا بزن و رویا را بنویس...

خود خود باش و حاشاتر بنویس...

تو فقط بنویس!

 

 
پنج شنبه 5 آبان 1390برچسب:, :: 13:23 :: نويسنده : ققنوس

 

     به او بگوييد دوستش دارم با صداي آهسته ...

     آهسته تر از صداي بال پروانه ها....

     به او بگوييد دوستش دارم باصداي بلند...

     بلند تر از صداي پرواز کبوتران عاشق.....

     به او بگوييد دوستش دارم نياز به صداي بلند يا آهسته نيست ....

     فريا د دوستت دارم را مي توان با تپش يک قلب به تمام جهانيان رساند...

     پس بگذار بدون هيچ شرمي بگويم:

 

                                                     دوستت دارم...

 

 
شنبه 23 مهر 1390برچسب:, :: 6:4 :: نويسنده : ققنوس

 

 قاصدک هان!.....

چه خبر آوردی؟....

از کجا وز که خبر آوردی؟.......

گرد بام و بر من بی ثمر می چرخی....

انتظار خبری نیست مرا!....

 

 
شنبه 23 مهر 1390برچسب:, :: 5:53 :: نويسنده : ققنوس

 

چوپان قصه دروغگو نبود،

او تنها بود،

از فرط تنهایی فریاد گرگ سر می داد،

افسوس که کسی تنهایی اش را درک نکرد

و همه در پی گرگ بودند.

در این میان فقط گرگ فهمید چوپان تنهاست...

 

 
شنبه 23 مهر 1390برچسب:, :: 5:46 :: نويسنده : ققنوس

 می گویند...

رهایش کن!!!

عاشقی عاقبت ندارد!!!که ندارد!!!

...

اما هیهات گوش دل عاشق من بدهکار نیست که نیست!!!

نمی فهمند دوستش دارم..

و جان میکنم!!

اما دل, هرگز!!!

 
جمعه 22 مهر 1390برچسب:, :: 15:58 :: نويسنده : ققنوس

 

تو از دردی كه افتادست بر جانم چه می دانی؟
دلم تنها تو را دارد ولی با او نمی مانی
تمام سعی تو كتمان عشقت بود در حالی
كه از چشمان مستت خوانده بودم راز پنهانی
فقط يك لحظه آری با نگاهی اتفاق افتاد
چرا عاقل كند كاری كه بازآرد پشيمانی؟