|
یک شنبه 4 دی 1390برچسب:, :: 2:49 :: نويسنده : ققنوس
ای اشک ها ببارید بر دل خسته ی تنهایم شاید بارش شما آبی باشد بر آتش درونم و شاید هم نمکی بر زخم های کهنه ای اشک ها ببارید بر حال زارم چون بعد از این کسی برای تنهایی من گریه نخواهد کرد ببارید و هر آن چه هست و نیست را از بین ببرید می خواهم از یاد ببرم هر آن چه هست در خاطرم اما خوب میدانم که همه بر دلم حک شده و با هیچ سیلابی پاک نمی شود کدامین شانه محرم اشک هاییست که در فراق تو ریخته میشوند؟؟؟ ... نظرات شما عزیزان:
خدا رحمتش کنه .....روحش شاد
![]() ![]() ![]()
سلام چه وبلاگ با حالی دارین !!!آدم توش احساس خوبی میکنه.دستتون درد نکنه بازم به نوشتن ادامه بدین.
![]()
![]() |